۱. سابق؛ گذشته؛ قبلی: ◻︎ آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر / کآن سابقهٴ پیشین تا روز پسین باشد (حافظ: ۳۳۰).
۲. پیشی؛ جلویی.
۳. (اسم) ظهر؛ نیمروز.
۱. دیرینه، سابق، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم
۲. ظهر، نیمروز ≠ تازه
۳. پسین
bygone, early, erstwhile, ex-, foregone, forward, head, last , late, old, old-time, onetime, past, preceding, previous, prior, pristine, proto-, quondam, re-, whilom, yester