پیشو پیشولغتنامه دهخداپیشو پیشو. (اِخ ) یکی از مرتفعترین قلل سلسله جبال آند واقع درپرو و در شمال شرقی آرکیپا. دارای 567 گز ارتفاع .
پیشوا شدنلغتنامه دهخداپیشوا شدن . [ وا ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مخفف پیشواز شدن . استقبال . (تاج المصادر بیهقی ). || قائد و پیشرو گردیدن . امامی کردن . مقتدی گشتن .
پیشوائیلغتنامه دهخداپیشوائی . [ ش ْ ] (حامص مرکب ) عمل پیشوا. امامت . قیادت : پس در روزگار پادشاهان این خاندان ...برانم از پیشوائیها و قضاها و شغلها که وی را (بوصادق تبانی را)فرمود
پیشو پیشولغتنامه دهخداپیشو پیشو. (اِخ ) یکی از مرتفعترین قلل سلسله جبال آند واقع درپرو و در شمال شرقی آرکیپا. دارای 567 گز ارتفاع .
پیشوا شدنلغتنامه دهخداپیشوا شدن . [ وا ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مخفف پیشواز شدن . استقبال . (تاج المصادر بیهقی ). || قائد و پیشرو گردیدن . امامی کردن . مقتدی گشتن .
پیشوائیلغتنامه دهخداپیشوائی . [ ش ْ ] (حامص مرکب ) عمل پیشوا. امامت . قیادت : پس در روزگار پادشاهان این خاندان ...برانم از پیشوائیها و قضاها و شغلها که وی را (بوصادق تبانی را)فرمود