پیشاورلغتنامه دهخداپیشاور. [ وَ / وُ ] (اِخ ) پشاور. پیشاوور. شهرمعروف ناحیت پنجاب به پاکستان . شهری است از پاکستان غربی واقع در ایالت شمال غربی در سرحد افغان و دارای موقع نظامی م
پیشکاووللغتنامه دهخداپیشکاوول . (اِ مرکب ) یکی از وسایلی که در برنج کاری از آن استفاده میشود. پیشگاوول . ماله .
پیشگاووللغتنامه دهخداپیشگاوول . (اِ مرکب ) (در تداول مردم گیلان و دیلمان ) ماله در برنج کاری . پیشکاوول .
پیش آوندلغتنامه دهخداپیش آوند. [ وَ ] (اِ مرکب ) پیشاوند. مقابل پس آوند. لاحقه . مزید مقدم ؛ مزید مقدمی که پیش از کلمه درآید و معنی آن کلمه را دگرگون سازد و آن جز از حرف اضافه باشد
پیشاورلغتنامه دهخداپیشاور. [ وَ / وُ ] (اِخ ) پشاور. پیشاوور. شهرمعروف ناحیت پنجاب به پاکستان . شهری است از پاکستان غربی واقع در ایالت شمال غربی در سرحد افغان و دارای موقع نظامی م
پیشکاووللغتنامه دهخداپیشکاوول . (اِ مرکب ) یکی از وسایلی که در برنج کاری از آن استفاده میشود. پیشگاوول . ماله .