پیشترلغتنامه دهخداپیشتر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ، ق ) (از: پیش + تر، علامت تفضیل ) سابق . سابقاً. از پیش . قبلاً. مقابل پس تر. از پیش پیش . اسبق . اقدم : چنان بد که یک روزپرویز شاه هم
پیشترکلغتنامه دهخداپیشترک . [ ت َ رَ ] (ص تفضیلی مصغر، ق مرکب ) مصغر پیشتر. کمی پیش . اندکی قبل : پیشترک زین که کسی داشتم شمع شب افروز بسی داشتم . نظامی . || اندکی جلوتر : زینگونه
پیشترینلغتنامه دهخداپیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) صفت عالی مرکب از پیش و ترین .مقدم بر همه . سابق ترین (از لحاظ زمان ) : باز پسین طفل پریزادگان پیشترین ِبشری زادگان . نظامی .|| مقدمت