پیشتلغتنامه دهخداپیشت . (اِ صوت ) آوازی برای راندن گربه . مقابل پیش پیش که خواندن گربه را است . لفظ راندن گربه را.پخ . بانگ و آوازی زجر و راندن گربه را. پیشت پیشت .
پیشتابلغتنامه دهخداپیشتاب . (اِ)پیشتو. صورتی از کلمه ٔ پیستوله . رجوع به پیستوله شود. طپانچه . آلتی آتشی کوچک . رولور یا رولوه ٔ لوله بلند. تپانچه . قسمی شش لول .
majordomoدیکشنری انگلیسی به فارسیmajordomo، پیشکار، بزرگتر خانه، ناظر، وکیل خرج، خوانسالار، متصدی امور خانوادگی
پیشتابلغتنامه دهخداپیشتاب . (اِ)پیشتو. صورتی از کلمه ٔ پیستوله . رجوع به پیستوله شود. طپانچه . آلتی آتشی کوچک . رولور یا رولوه ٔ لوله بلند. تپانچه . قسمی شش لول .
پیشترلغتنامه دهخداپیشتر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ، ق ) (از: پیش + تر، علامت تفضیل ) سابق . سابقاً. از پیش . قبلاً. مقابل پس تر. از پیش پیش . اسبق . اقدم : چنان بد که یک روزپرویز شاه هم
پیشترکلغتنامه دهخداپیشترک . [ ت َ رَ ] (ص تفضیلی مصغر، ق مرکب ) مصغر پیشتر. کمی پیش . اندکی قبل : پیشترک زین که کسی داشتم شمع شب افروز بسی داشتم . نظامی . || اندکی جلوتر : زینگونه