پیشامغزprosencephalon, forebrain, forebrain vesicleواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از مغز که از بخش پیشین سه حفرۀ اولیۀ لولۀ عصبی رویانی تکوین یافته است
پیاموزشلغتنامه دهخداپیاموزش . [ زِ ] (اِ) نوعی پیاز سفید بیابانی دوائی .بصل الفار. (شعوری ). و ظاهراً مقلوب پیازموش باشد.
پیرآموزلغتنامه دهخداپیرآموز. (اِ مرکب ) علمی که کسی در زمان پیری بیاموزد. (آنندراج ). || (ن مف مرکب ) که از پیر آموخته باشد. که پیر تعلیم دهد : در مکافات آن جهان افروزخواند بر شه ف
مغز پساپیشینdiencephalon, interbrain, betweenbrainواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی پیشامغز که به میانمغز متصل است
کُندروتبارانTardigradaواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از سلسلۀ جانوران با گونههای خُردجثه و با طول کمتر از نیم میلیمتر که ویژگی آنها اتصال لَپهای پیشامغز به نخستین گره شکمی (abdominal ganglia) است؛ این
پیاموزشلغتنامه دهخداپیاموزش . [ زِ ] (اِ) نوعی پیاز سفید بیابانی دوائی .بصل الفار. (شعوری ). و ظاهراً مقلوب پیازموش باشد.
پیرآموزلغتنامه دهخداپیرآموز. (اِ مرکب ) علمی که کسی در زمان پیری بیاموزد. (آنندراج ). || (ن مف مرکب ) که از پیر آموخته باشد. که پیر تعلیم دهد : در مکافات آن جهان افروزخواند بر شه ف