پیشامددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, event, circumstance, contingent, development, happening, hazard, incident
پیش آمدلغتنامه دهخداپیش آمد. [ م َ ] (ن مف مرکب ) پیش آمده . || (اِ مرکب ) واقعه .حادثه . قضیه . رویداد. سانحه . عارضه . رویداد. وقعه . نازله . اتفاق . || سلوک و رعایت . (غیاث ).
پیشامد 1event 1واژههای مصوب فرهنگستانزیرمجموعهای اندازهپذیر از فضای احتمال متناظر با یک آزمایش تصادفی
پیشامد 2incident 1واژههای مصوب فرهنگستانرویدادهایی که بهطور بالقوه یا بالفعل بر سامانۀ ارتباطی اثر منفی میگذارند
فورس ماژرواژهنامه آزادپیشامد ناگهانی-حادثه قهری-حادثه غیر قابل اجتناب-به معنای پیشامد ناگهانی نیز در عرف مردم به کار می رود
پیشامدهای دوبهدومستقلpairwise independent eventsواژههای مصوب فرهنگستانچند پیشامد که هر دو تا از آنها نسبت به هم مستقل هستند