پیرلغتنامه دهخداپیر. (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در21 هزارگزی شمال خاوری سرباز و 10 هزارگزی شمال راه مالرو سرباز به زابلی . کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی . دا
پیرلغتنامه دهخداپیر. (اِخ ) دهی از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقعدر 75 هزارگزی جنوب خاوری بافت ، سر راه فرعی بافت به اسفندقه . کوهستانی ، سردسیر. دارای 100 تن سکنه
دختر(مراحل زندگی )گویش تهرانی،خانمچه (10ـ9 سال )نوچه (13 سال) غنچه 15( سال)،گلچه،گنده،ترش ترشیده ،پیر دختر
آزرمیدختفرهنگ نامها(تلفظ: āzarmi doxt) به معنی دختر پیر ناشدنی ؛ (در اعلام) خواهر ' بوران دخت ' و دختر خسرو پرویز ، ملکهی ساسانی . + ن.ک. آذرمیدخت .
ژان دبوربنلغتنامه دهخداژان دبوربن . [ دُ ب ُ ] (اِخ ) ملکه ٔ فرانسه دختر پیر اول متولد بسال 1338 و متوفی بسال 1378 م .
سارماتلغتنامه دهخداسارمات . (اِخ ) (قوم ...) قبائل مختلف چادرنشینی بودند که سرزمینی بنام سارماتیه می زیستند. هردوت و هیپوکرات از مورخان قدیم تاریخ آنان را از قرن پنجم قبل از میلاد
پترنیلغتنامه دهخداپترنی . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) یا پرین یا پرنل . دوشیزه ٔ شهید در قرن اول میلادی . وی بموجب اساطیر دینی دختر سن پیر است و ذکران وی در 30 ماییوس واقع است .