پیرولی باغیلغتنامه دهخداپیرولی باغی . [ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 35هزارگزی خاور مهاباد و 7/5 هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . کوهستان
پیرولیلغتنامه دهخداپیرولی . [ وَ ] (اِخ ) (امیر...) برادر امیرولی و امیرخسروشاه ، از یاران سلطان محمودمیرزا فرزند سلطان ابوسعیدگورکانی . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 191، 194، 294).
پیرعلی بادکلغتنامه دهخداپیرعلی بادک . [ ع َ دَ ] (اِخ ) از امرای بزرگ اطراف همدان و حاکم شوشتر از جانب شاه شجاع . ویرا با سلطان احمدبن سلطان اویس جلایر محاربه ای است که در آن بقتل رسید
پیرعلی ترکمانلغتنامه دهخداپیرعلی ترکمان . [ ع َ ت ُ ک َ ] (اِخ ) از ترکمانان معاصر میرزا شاهرخ . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145).
پیرعلی سلدوزلغتنامه دهخداپیرعلی سلدوز. [ ع َ س ُ ] (اِخ ) از یاران و سران لشکر امیرتیمور گورکان . وی در جنگ تیمور با ایلدرم بایزید سلطان عثمانی شرکت داشته است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص
پیرعلی قبچاقلغتنامه دهخداپیرعلی قبچاق . [ ع َ ق ِ ] (اِخ ) از معاصران الملک الناصر سلطان مصر. هنگامی که حسام الدین بدر چاشنی گیر و سیف الدین سالار درصدد استقلال برآمدند و ملک ناصر از قا
باغ پیروزیلغتنامه دهخداباغ پیروزی .[ غ ِ ] (اِخ ) باغی به غزنین که محل نشاط و شراب و هم چنین انجام تشریفات رسمی زمان غزنویان ، خصوصاً سلطان مسعود غزنوی بوده است . مقبره ٔ سلطان محمود
باغ فیروزیلغتنامه دهخداباغ فیروزی . [ غ ِ ] (اِخ ) باغی به غزنین که باغ پیروزی نیز خوانده میشد و مقبره ٔ سلطان محموددر آنجا بوده است : یک روز چنان افتاد که امیر بباغ فیروزی شراب میخور
سداهرالغتنامه دهخداسداهرا. [ س َ هََ ] (اِخ )نام باغی است به لاهور. (لغت فرس اسدی ) : ای سرو کشمری ، سوی باغ سداهراهرگز دمی نیائی و یک روز بگذری . حقوری .آنندراج و برهان بمعنی نام
پدراملغتنامه دهخداپدرام . [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) خرّم و آراسته و نیکو باشد مثل باغ و مجلس و خانه و جهان و عیش و روزگار. (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ). دلگشای . خوش : خسرو محمد ک
بخشلغتنامه دهخدابخش . [ ب َ ] (اِ) حصه و بهره . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). بهره و حصه و قسمت و نصیب . (ناظم الاطباء). حصه ٔ مردم و قسمت . برخ . بهر. بهره . (از شرفنام