پیروسلغتنامه دهخداپیروس . (اِخ ) پادشاه اپیر درقرن سوم و چهارم ق . م . (رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1200 و ج 3 ص 2048، 2060، 2070، 2162، 2163 و 2281 شود. صاحب قاموس الاعلام ترکی آ
پیروسلغتنامه دهخداپیروس . (اِخ ) پسر آشیل . از قهرمانان مشهور دربندان ِ تروا. وی در سال دهم محاصره در عنفوان شباب جویای نام آمد و روانه ٔ میدان جنگ گردید فیلوکتت را از لیمنی پس گ
پیروسلغتنامه دهخداپیروس . [ ی ِ ] (اِخ ) نام کوهی در خطه ٔ قدیم پیریا از مقدونیه که در توازی ساحل غربی خلیج سلانیک واقع شده و بزعم افسانه پردازان یونانی مکان پریان موسه ، از اربا
پروسلغتنامه دهخداپروس . (اِخ ) لقب یا نام برادرزاده ٔ پروسی است که با اسکندر جنگ و سپس دوستی کرد وی به روایت دیودور هنگامی که اسکندر بدرون هند میراند فرار کرده نزد مردم گاندرید
پروسلغتنامه دهخداپروس . (اِخ ) نام یا لقب شخص دیگری سوای پروس فقره ٔ قبل است . او نیز پادشاه قسمتی از هند بود.هنگامی که اسکندر در ولایت گلوزس (یا به قول اریستوبول گلوکانیک ) بود
پیریدهلغتنامه دهخداپیریده . [ ی ِ ری دِ ] (اِخ ) نظر به اساطیر یونانی دختران پیروس یکی از سلاطین مقدونیه بوده اند و در موسیقی بنای رقابت را با پریان موسوم به موسه گذارده ، درنتیجه
وابستهسازیsubordinationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند یا نتیجۀ تشکیل رابطه پایه و پیرو میان دو بند متـ . پیروسازی
پیرهوسلغتنامه دهخداپیرهوس . (اِخ ) نام دیگر او ن ِاُپت ُلِم پسر اخیلس و دِای دامی . پس از تسخیر تروا آندرُ ماک بیوه ٔ هِکتر را که اسیر گرفته بودبزنی کرد و چون بیونان بازگشت پادشاه
تولیکالغتنامه دهخداتولیکا. (اِ) تِلکا. تَلکو. تولک . نامهائی است که در گرگان و نور به امرود میدهند و در منجیل و کلاردشت و درفک امرود و ارموت می نامند و آنچه در جنگلهاست قسم پیروس