پیران ویسهلغتنامه دهخداپیران ویسه . [ ن ِ س َ ] (اِخ ) پیران . سردار افراسیاب تورانی . رجوع به پیران شود.
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) از ایلات اطراف ساوجبلاغ مکری آذربایجان و مرکب از سیصد خانوار، زبان آنان کردی و شغلشان زراعت است . ایل پیران در لاهیجان کهنه و در ساوجبلاغ آذربایج
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) پهلوانی مشهور از توران و سرلشکر افراسیاب فرزند ویسه . (برهان ) (جهانگیری ). نام سپه سالار افراسیاب . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از قهرمانان
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پاریز. بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع در 105 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سر راه مالرو گوداحمر به خانه سرخ . دارای 8 تن سکن
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل واقع در 10 هزارگزی باختر بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل . جلگه ، گرم ، معتدل . دارای 1093 تن سکنه . آب آ
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) دهی از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در6 هزارگزی باختر لردگان و یک هزارگزی کنار راه عمومی لردگان بپل کره . کوهستانی ، معتدل . دارای
پیرانلغتنامه دهخداپیران . (اِخ ) پهلوانی مشهور از توران و سرلشکر افراسیاب فرزند ویسه . (برهان ) (جهانگیری ). نام سپه سالار افراسیاب . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از قهرمانان
پیلسملغتنامه دهخداپیلسم . [ س َ ] (اِخ ) نام برادر پیران ویسه از پهلوانان لشکر افراسیاب تورانی . وی به دست رستم کشته شد : آتش تیغش چو تافت پنبه شود بوقبیس باد تهمتن چو خاست پشه ش
کروتلغتنامه دهخداکروت . [ ک ُ ] (اِخ ) نام برادر پیران ویسه . (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به کروخان شود.
کروخانلغتنامه دهخداکروخان . [ ک ُ ] (اِخ ) نام برادر پیران ویسه است . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اما ولف در فهرست شاهنامه نوشته نام پهلوان تورانی که پسر ویسه بود. (فهرست
فرشیدلغتنامه دهخدافرشید. [ ف َ ] (اِخ ) نام برادر پیران ویسه . (برهان ). مخفف فرشیدورد.(از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرشیدورد شود.