پیداورلغتنامه دهخداپیداور.[ پ َ / پ ِ وَ ] (ص مرکب ) موجود و مهیا : مردم چشم کواکب ریخت از باران اشک بحر گفتا آدم آبی ز من پیداورست . ملاطغرا (ازآنندراج ).موی خود را بیجهت سنبل پر
پیداگردیدنلغتنامه دهخداپیداگردیدن . [ پ َ / پ ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) علن . علانیة. عُلون . (منتهی الارب ). پیدا شدن . آشکار شدن : یکی اژدها گشت پیدا ز راه بکردش بما روز روشن سیاه .
پیداوسیلغتنامه دهخداپیداوسی . [ وَ / وِ ] (اِ) درمی که در زمان کیان رایج بوده ، و هر درمی به پنج دینار خرج میشده است . (برهان ) : هزار و صد و شصت قنطار بوددرم بد کزو پنج دینار بودک
پیساوروملغتنامه دهخداپیساوروم . (اِخ ) یکی از شهرهای باستانی ایتالیاست و در مصب نهری موسوم بهمین نام و نزدیکی شهر آرمیبوم واقع شده بود. توتیلا این شهر را ویران ساخت و بلیزار بعمران
پیشاورلغتنامه دهخداپیشاور. [ وَ / وُ ] (اِخ ) پشاور. پیشاوور. شهرمعروف ناحیت پنجاب به پاکستان . شهری است از پاکستان غربی واقع در ایالت شمال غربی در سرحد افغان و دارای موقع نظامی م
پیداگردیدنلغتنامه دهخداپیداگردیدن . [ پ َ / پ ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) علن . علانیة. عُلون . (منتهی الارب ). پیدا شدن . آشکار شدن : یکی اژدها گشت پیدا ز راه بکردش بما روز روشن سیاه .
پیداوسیلغتنامه دهخداپیداوسی . [ وَ / وِ ] (اِ) درمی که در زمان کیان رایج بوده ، و هر درمی به پنج دینار خرج میشده است . (برهان ) : هزار و صد و شصت قنطار بوددرم بد کزو پنج دینار بودک
پیساوروملغتنامه دهخداپیساوروم . (اِخ ) یکی از شهرهای باستانی ایتالیاست و در مصب نهری موسوم بهمین نام و نزدیکی شهر آرمیبوم واقع شده بود. توتیلا این شهر را ویران ساخت و بلیزار بعمران
پیشاورلغتنامه دهخداپیشاور. [ وَ / وُ ] (اِخ ) پشاور. پیشاوور. شهرمعروف ناحیت پنجاب به پاکستان . شهری است از پاکستان غربی واقع در ایالت شمال غربی در سرحد افغان و دارای موقع نظامی م