پیت پیت کردنلغتنامه دهخداپیت پیت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن بنرمی با کسی که دیگری درنیابد. نجوی . بیخ گوش کسی حرف زدن بآهستگی . (فرهنگ نظام ). پچ پچ کردن .
پیت پیتلغتنامه دهخداپیت پیت . (اِ صوت ) پچ پچ . نجوی . زیرگوشی . سخن آهسته با کسی گفتن که دیگری درنیابد.
پیتلغتنامه دهخداپیت . (اِخ ) نام طبقه ای در جزیره ٔ پنجم از دیبات هفتگانه . (رجوع به ماللهند بیرونی ص 127 شود).
پیتلغتنامه دهخداپیت . (اِخ ) نام تنگه ای است در انتهای جنوبی شیلی در کشور ماژلان و در بین جزیره ٔشاتام و ساحل پتاگونیا و آن از سوی شمال غربی بجانب جنوب شرقی امتداد یافته است .
خیت و پیتلغتنامه دهخداخیت و پیت . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) شرمنده و بور و مغلوب . رجوع به فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده شود.- خیت و پیت شدن ؛ خیت شدن . مغلوب و شرمنده و بور شدن
flushingدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، خیط و پیت کردن، سرخ شدن، بطور ناگهانی غضبناک شدن، بهیجان امدن، چهره گلگون کردن، قرمز کردن، ابریزمستراح را باز کردن، اب را با فشار ریختن