پیاده کردنلغتنامه دهخداپیاده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آوردن از اسب یا هر مرکب دیگر. ارجال . (منتهی الارب ). پیاده گردانیدن . از مرکب بزیر آوردن . پائین آوردن از ستور
کفش خطcar stop, wheel stopواژههای مصوب فرهنگستان1. افزارهای که برای جلوگیری از حرکت قطار در جلوی چرخهای آن گذاشته میشود 2. بخشی از خط در قطارهای شهری برای سوار و پیاده کردن مسافران