پژوندلغتنامه دهخداپژوند. [ پ َ وَ ] (اِ) چوبی باشد که در پس در گذارند تا در گشوده نگرددو چوب گازران را نیز گویند و کنایه از مردم پس درنشین و دیوث باشد و به این معنی به فتح اول و
پاوندلغتنامه دهخداپاوند. [ وَ ] (اِ مرکب ) بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. (برهان ). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه
پروندلغتنامه دهخداپروند. [ پ َرْ وَ ] (اِ) گلابی . کمثری . امرود. مرود : گل پروند دسته بسته بودمست [ شاید: مشک ] در دیده ٔ خجسته نگر.عماره .
پروندهلغتنامه دهخداپرونده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) بسته ٔ جامه که به تازی رزمه گویند. بسته ٔ قماش و اسباب . پشتواره ٔ جامه . || لفافه ٔ قماش و اسباب یعنی پارچه ای که قماش را بد
پژاوندفرهنگ انتشارات معین(پَ وَ) (اِمر.) = پژوان . پژوند: 1 - چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند. 2 - چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند؛ چوب گازران ، کدین
پژاوندلغتنامه دهخداپژاوند. [ پ َ وَ ] (اِ) چوبی ستبر باشد که از پس در افکنند. (لغت نامه ٔ اسدی ). چوبی بودکه از جهت محکمی از پس در اندازند تا کس نتواند بازکرد. (نسخه ای از لغت نام
پاوندلغتنامه دهخداپاوند. [ وَ ] (اِ مرکب ) بندی که بر پای نهند. بندی باشد که در پای گناهکاران و مجرمان گذارند. (برهان ). مطلق بندی که بر پای گناهکاران نهند و پابند مغیر آن است نه
پروندلغتنامه دهخداپروند. [ پ َرْ وَ ] (اِ) گلابی . کمثری . امرود. مرود : گل پروند دسته بسته بودمست [ شاید: مشک ] در دیده ٔ خجسته نگر.عماره .