پژوملغتنامه دهخداپژوم . [ پ َ ] (ص ) درویش . گدا. فقیر. مسکین . بی چیز. بی نوا. || بی اعتبار. خوار. ذلیل .
گازلغتنامه دهخداگاز. (فرانسوی ، اِ) بخار. دم . جسمی هوایی که حجم و شکل معینی ندارد. صفت ممیزه ٔ آن خاصیت انبساط دائمی است . اگر به مایعی گرما بدهیم بتدریج انرژی و دامنه ٔ حرکت