واغ واغلغتنامه دهخداواغ واغ . (اِ صوت ) بانگ سگ . هفهف . هافهاف . عوعو. وغوغ . وعوع . (از یادداشت مؤلف ).
واق واقلغتنامه دهخداواق واق . (اِ صوت ) نام آواز سگ چون گزیدن خواهد. (یادداشت مؤلف ). وق وق . واغ واغ . وغ وغ . عوعو. صدای سگ بهنگام پارس کردن . رجوع به وغ وغ شود.
واق واقلغتنامه دهخداواق واق . (اِ) واقواق . درختی است . (آنندراج ). واقواق نام درختی است که در هندوستان می باشد بس عجائب ، بامداد بهارش می باشد و شبانگاه خزان می کند برگهاش بر صورت مردم باشد چون روز پیش آید برگهاش در آشوب افتد، چون شب آید فروریزد. نام درختی است چینی که بر جوزبن و خیار سبز ماننده
واق واقلغتنامه دهخداواق واق . (اِخ ) جزیره ای در اقیانوس جنوبی . (دمشقی ). وقواق . (نزهةالقلوب ). و گویند در آنجا [ واق ] کوهی است معدن طلا و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشدو آن را واق واق و وقواق هم می گویند. (برهان قاطع) . ظاهراً ناحیتی اساطیری است و صاحب حدودا لعالم آن را «ناحیتی از چین می
پژواکلغتنامه دهخداپژواک . [ پ َژْ / پ ِژْ ] (اِ) آوازی که در کوه و گرمابه و دره و گنبد و مانند آن پیچد. صدا. آواز منعکس . عکس الصوت .
پژواکفرهنگ فارسی عمید۱. صدا؛ انعکاس صوت در کوه یا زیر گنبد.۲. آوازی که در کوه بپیچد.۳. (فیزیک) صدای حاصل از تکرار صوت به سبب انعکاس امواج صوتی.
پژواکechoواژههای مصوب فرهنگستانبازگشت صوت پس از برخورد با مانع بهطوریکه با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود
پژواکلغتنامه دهخداپژواک . [ پ َژْ / پ ِژْ ] (اِ) آوازی که در کوه و گرمابه و دره و گنبد و مانند آن پیچد. صدا. آواز منعکس . عکس الصوت .
پژواکفرهنگ فارسی عمید۱. صدا؛ انعکاس صوت در کوه یا زیر گنبد.۲. آوازی که در کوه بپیچد.۳. (فیزیک) صدای حاصل از تکرار صوت به سبب انعکاس امواج صوتی.
پژواکechoواژههای مصوب فرهنگستانبازگشت صوت پس از برخورد با مانع بهطوریکه با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود