پژمردگیلغتنامه دهخداپژمردگی . [ پ َ م ُ دَ / دِ ] (حامص ) حالت آنکه پژمرده باشد.افسردگی . ذبول . || غمناکی : بکار اندرآی این چه پژمردگی است که پایان بیکاری افسردگی است . نظامی .پژم
پژمردنیلغتنامه دهخداپژمردنی . [ پ َ م ُ دَ ] (ص لیاقت ) که پژمرده تواند شد. قابل پژمردن . پژمرده شونده . افسردنی . ذاوی .
بادزدگیwind burn, wind injuryواژههای مصوب فرهنگستانتغییر رنگ و پژمردگی برگهای گیاه براثر وزش باد شدید در زمان خاصی از دورۀ رویش