پچوهلغتنامه دهخداپچوه . [ پ َ ه ] (اِ) ترجمه .نقل معنی از لغتی به لغتی دیگر. وُستی . (برهان ). و شاهدی برای این لفظ بدست نیست و مصنوع بنظر می آید.
پاوهلغتنامه دهخداپاوه . [ وَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه به نوسود، میان دوریزان و میرآباد در 131000 گزی کرمانشاه .
پپوهوآنلغتنامه دهخداپپوهوآن . [ پ ِ پ ُ هَُ ] (اِخ ) پائی اُوآن . قومی از نژاد اندونزی در اراضی داخل جزیره ٔ فُرمُز.
پچویلغتنامه دهخداپچوی .[ ] (اِخ ) (ابراهیم افندی ) یکی از کسان سردار لالامحمد پاشا. مورّخی ترک است . او بزمان سلطان مرادخان رابع میزیست و او راست تاریخ آل عثمان ، در دو مجلد.
پچواکلغتنامه دهخداپچواک . [ پ َ ] (ص ) ترجمان . مترجم که سخن یا نامه از زبانی به زبانی دیگر نقل کند. || بعضی گویند بمعنی ترجمه است . (برهان ). شاهدی برای کلمه بدست نیامد و ظاهراً
پای خوانلغتنامه دهخداپای خوان . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) بمعنی ترجمه باشد و آن معنی لغتی است از زبانی بزبان دیگر. (برهان ). وَستی . همسیراز. پچوه . پچواک . (اصل کلمه و مترادفات که در
بچوهلغتنامه دهخدابچوه . [ ب َ ] (اِ) آنچه ترجمه شده باشد بوسیله ٔ بچواک . (از آنندراج ).ترجمه . پچوه . (ناظم الاطباء). و رجوع به پچوه شود.
پاوهلغتنامه دهخداپاوه . [ وَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه به نوسود، میان دوریزان و میرآباد در 131000 گزی کرمانشاه .
پپوهوآنلغتنامه دهخداپپوهوآن . [ پ ِ پ ُ هَُ ] (اِخ ) پائی اُوآن . قومی از نژاد اندونزی در اراضی داخل جزیره ٔ فُرمُز.
پچویلغتنامه دهخداپچوی .[ ] (اِخ ) (ابراهیم افندی ) یکی از کسان سردار لالامحمد پاشا. مورّخی ترک است . او بزمان سلطان مرادخان رابع میزیست و او راست تاریخ آل عثمان ، در دو مجلد.