پچوهلغتنامه دهخداپچوه . [ پ َ ه ] (اِ) ترجمه .نقل معنی از لغتی به لغتی دیگر. وُستی . (برهان ). و شاهدی برای این لفظ بدست نیست و مصنوع بنظر می آید.
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
واگوییcalling outواژههای مصوب فرهنگستانبازخوانی دادههای گفتاری بهوسیلۀ خدمه یا ناظر زمینی برای کمک به خلبان یا دیگر خدمه
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه
کار اصطلاحشناسی موردی،واژهگزینی موردیad hoc terminology workواژههای مصوب فرهنگستانحل مسائل جاری اصطلاحشناسی نظیر جستوجوی واژههای جدید و معادلها و مترادفها
بچوهلغتنامه دهخدابچوه . [ ب َ ] (اِ) آنچه ترجمه شده باشد بوسیله ٔ بچواک . (از آنندراج ).ترجمه . پچوه . (ناظم الاطباء). و رجوع به پچوه شود.
پای خوانلغتنامه دهخداپای خوان . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) بمعنی ترجمه باشد و آن معنی لغتی است از زبانی بزبان دیگر. (برهان ). وَستی . همسیراز. پچوه . پچواک . (اصل کلمه و مترادفات که در ذیل آورده ایم مجعول و مصنوع بنظر می آید مگر آنکه شواهدی آنرا تأیید کند).