پِرْسَگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی گشت و گذار ، تحقیقات میدانی برای سر درآوردن از چیزی یا بررسی صحت و سقم چیزی
پَرسلغتنامه دهخداپَرس . [ پْرُ / پ ِ رُ ] (از فرانسوی ، اِ) قایقی که اهالی اقیانوسیه بکار برند و دارای یک دکل است و آن برخلاف پرائو است که دارای همان شکل ولی با دو دکل است و آنر
پرس پلیسلغتنامه دهخداپرس پلیس . [ پ ِ س ِ پ ُ ] (اِخ ) پرسپولیس . نام یونانی شهرپارسه . تخت جمشید. رجوع به تخت جمشید و پارس شود.
پرس بی پی تکلغتنامه دهخداپرس بی پی تک . [ پْرِ / پ ِ رِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از بوزینگان از اقسام فرعی سمنوپی تک به رنگ خاکستری و موی سر آنها به شکل کاکل است .
پرس پرسانلغتنامه دهخداپرس پرسان . [ پ ُ پ ُ ] (ق مرکب ) پرسان پرسان . با سؤال از بسیار کس : پرس پرسان می کشیدش تا بصدرگفت گنجی یافتم آخر بصبر. مولوی .پرس پرسان میشد اندر افتقادچیست