پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ] (اِخ ) نام یکی از قرای آمل مازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 114).
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کر
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کر
علی اسد فیروزآبادیلغتنامه دهخداعلی اسد فیروزآبادی . [ ع َ ی ِ اَ س َ دِ ] (اِخ ) وی از اهالی هرات بود و وقتی شاهرخ میرزا به خراسان لشکر کشید، عده ای از مغولان به قلعه ٔ اختیارالدین پناه بردند
رمسلغتنامه دهخدارمس . [ رَ ] (ع مص ) دفن کردن مرده . (منتهی الارب ). دفن کردن چیزی و پوشانیدن آن . (از اقرب الموارد).در خاک پنهان کردن . (زوزنی ). || پوشیده داشتن خبر. (منتهی ا
خرملغتنامه دهخداخرم . [ خ َ ] (ع اِ) بینی کوه . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست تخم مرغ است که بجهت ادویه ٔ عین مشغول کرده باشند. (ت
ذوقردلغتنامه دهخداذوقرد. [ ق َ رَ ] (اِخ ) غزو ذی قرد یکی از غزوات رسول است صلوات اﷲ علیه با کاروان قریش بر سر آبی در صحرا میان مدینه و خیبر که میان آن و مدینه دوشب راه است که آن