پَرگَنۀ باکتریاییbacterial colonyواژههای مصوب فرهنگستانتودهای از گونههای باکتریایی در سطح محیطهای مناسب که تحت شرایط مساعد تشکیل میشود و با چشم غیرمسلح قابل مشاهده است
پَرگَنۀ براقshiny colonyواژههای مصوب فرهنگستانپَرگَنهای با ظاهر براق و مرطوب متـ . پَرگَنۀ مرطوب wet colony
پرانلغتنامه دهخداپران . [ پ َرْ را ] (نف ) هر چیز که پرد. در حال پریدن . پرنده : چنان دید گودرز یک شب بخواب که ابری برآمد از ایران پرآب بر آن ابر پرّان خجسته سروش بگودرز گفتا که
یادگیرلغتنامه دهخدایادگیر. (نف مرکب ) یادگیرنده . تعلیم گیرنده . آموزنده ، مجازاً بااستعداد و باهوش و صاحب شعور و پرحافظه : جوانان بادانش و یادگیرسزد گر بگیرد کسی جای پیر. فردوسی
شاهینلغتنامه دهخداشاهین . (اِ) پرنده ای باشد شکاری و زننده از جنس سیاه چشم . (برهان قاطع). پرنده ای است که بدان شکار کنند. (شرفنامه ٔ منیری ). یکی از مرغان شکاری بسیار جسور و باش
کمانلغتنامه دهخداکمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسس
رالغتنامه دهخدارا. (ح ) در زبان فارسی آن را «علامت مفعول صریح » دانسته اند. در نهج الادب چنین آمده است : «برای معانی گوناگون آید اول «را»ی علامت مفعول که برای اظهار مفعولیت ما