پَرک شکلاتcaraqueواژههای مصوب فرهنگستانشکلاتی پرکمانند که با ریختن لایۀ نازکی از شکلات بر سطح سینی یا مرمر و تراشیدن آن با کاردک پس از سرد شدن تهیه میشود
پرک پادشاهلغتنامه دهخداپرک پادشاه . [ ] (اِخ ) حاکم جرجان بعهد سلطنت شاهرخ بن امیر تیمور.چون امیر سید خواجه از عمّال شاهرخ بهواخواهی میرزااسکندر عمر شیخ برخاست و شاهرخ به قصد او بصوب
پرک هندیلغتنامه دهخداپرک هندی . [ پ َ رَ ک ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است از دسته ٔ ارغوانها و کرم کش است . رجوع به پرک شود.
پرک ساس پسلغتنامه دهخداپرک ساس پس . [ پْرِ / پ ِ رِ ](اِخ ) بروایت هرُدوت کبوجیه در سفر مصر «شبی در خواب دید که قاصدی از راه رسید و خبر داد که سمردیس بر تخت سلطنت نشسته و سر به آسمان
پرکلغتنامه دهخداپرک . [ پ َ رَ ] (اِ مصغر) پَرِ خُرد. || کاهوی خرد که به وجین از مزرعه بیرون کنند. || هر یک از برگهای خُرد که مجموع آن گل را مُشکّل سازد. || پرده ٔ میان اجزاء د