26 فرهنگ

370 مدخل


پوچ

puč

۱. میان‌تهی؛ بی‌مغز: ◻︎ حدیث پوچ‌گویان بی‌تٲمل بر زبان آید / کف بی‌مغز هرگز در دل دریا نمی‌ماند (صائب: ۹۳۱).
۲. ویژگی میوه یا دانه‌ای که میانش خالی باشد و مغز نداشته باشد؛ کاواک؛ کاوک.

بیاساس، بیبنیاد، بیفایده، بیمعنی، بیهوده، پوک، تهی، چرند، خالی، صفر، کشکی، مزخرف، میانتهی، واهی، هجو، هیچ، یاوه

absurd, airy, blank, empty, frothy, hokum, hollow, inane, meaningless, null, phantom, rubbish, tinsel, trumpery, vacuous, vain, windy