پوپلغتنامه دهخداپوپ . [ پُپ ْ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شعرای انگلیس . مولد وی لندن بسال 1688 و وفات 1744م . او در سن دوازده سالگی بشعر گفتن آغاز و شهرت عظیمی بدست کرد و از آثار ق
پوپفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تاجی از پر که بر سر بعضی پرندگان میروید؛ کاکُل پرنده.۲. شانهبهسر؛ هدهد.
پوپشمنلغتنامه دهخداپوپشمن . [ پوپ َ م َ ] (اِ) به لغت زند و پازند، خودی را گویند از آهن که روز جنگ بر سر گذارند. (برهان ).
پوپکلغتنامه دهخداپوپک . [ پوپ َ ] (اِ) مرغی است خوش خطوخال که کاکلی بر سر دارد. هُد هُد. ودر مفردات طب آمده است در دویم گرم و خشک ، و مهراپخته ٔ آن با شبت جهت درد گرده و مثانه م
پوپللغتنامه دهخداپوپل . [ پوپ ِ ] (اِ) فوفل . بار درختی است و آن را به هندی سپاری گویند. و گویند این درخت در غیر هندوستان یافت نشود. رعبة. (منتهی الارب ). و آن چیزی است شبیه به