پونهلغتنامه دهخداپونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) پودنه . پودینه . فودنج . غاغ . حبق . سنبهاری . (برهان ). جلنجوجه . (برهان ). جلنجویه . سعترالفرس . نعناع . نمام . حبق التمساح . نعنعال
پهالتانلغتنامه دهخداپهالتان . (اِخ ) نام امارتی است در هندوستان از طرف شمال بوسیله ٔ نهر نیره از سنجاق پونه مجزا گردد و سنجاق ستاره جهات دیگر آن را فراگرفته است . دارای 1028 هزار گ
تضرعلغتنامه دهخداتضرع . [ ت َ ض َرْ رُ ] (ع مص ) زاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات )(آنندراج ). زاری نمودن به سوی خدا و ع
داردانللغتنامه دهخداداردانل . [ ن ِ] (اِخ ) بغازی است که دریای مرمره را با دریای اژه میپیوندد. نام قدیمی آن هلس پونت بوده است . شهر داردانوس که پیش از میلاد مسیح از جاهای معروف این
تیغ زدنلغتنامه دهخداتیغ زدن .[ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیغ نهادن در قومی . شمشیر زدن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نبرد کردن با شمشیر. دشمن را با شمشیر و جز آن از پای درآوردن : نامه نویسد
بقلةلغتنامه دهخدابقلة. [ ب َ ل َ] (ع اِ) واحد بقل . (ناظم الاطباء). یکی بقل . (منتهی الارب ). تره زار و زمین سبزه ناک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تره که پخته نانخورش سازند. (غی