پولفرهنگ انتشارات معین[ یو . ] (اِ.) آن چه که معیار ارزش مادی است و به عنوان وسیلة مبادله مورد استفاده قرار می گیرد. ؛ ~ چایی پولی که به عنوان انعام داده می شود. ؛ ~ کسی از پارو
مشتلغتنامه دهخدامشت . [ م ُ ] (اِ) معروف است که گره کردن پنجه ٔ دست باشد. (برهان ). آن جزء از دست که مابین ساعد و انگشتان واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). گره کردن پنجه ، مأخوذ
بادلغتنامه دهخداباد. (اِ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب . اَوب
ماللغتنامه دهخدامال . (ع اِ) خواسته . (ترجمان القرآن ) (دهار). خواسته و آنچه در ملک کسی باشد. ج ، اموال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیز که در تملک کسی باشد. (از اقرب الموار
خریدنلغتنامه دهخداخریدن . [ خ َ دَ ] (مص ) پول دادن در ازای چیزی و ابتیاع کردن . ضد فروختن . (ناظم الاطباء). ابتیاع . (زوزنی )، اشتراء. (زوزنی ). بیع. شراء. شری . (یادداشت بخط مو
روانلغتنامه دهخداروان . [ رَ ] (نف ) رونده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). پویان . (ناظم الاطباء). آنچه یا آنکه راه رود : یکی زنده پیلی چو کوهی روان به زیر اندر آورده