پولهلغتنامه دهخداپوله . [ ل َ ] (اِخ ) قریه ای در کنار رودخانه ٔ خرسان از ناحیه ٔ نوئی فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ص 275).
پولهلغتنامه دهخداپوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) خربزه و هندوانه که درون آن فاسد و تباه شده باشد و میوه های دیگر را نیز که درونشان نرم و گنده شده باشد پوله گویند. تلیده (در تداول مردم قزوین ).لق . لهیده . له . چریده .
پاس سرسبدalley-oop pass/ ally-opp/ alley-upواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، پاسی که در آن بازیکن توپ را در نزدیکی سبد و در ارتفاع مناسب برای همتیمی خود پرتاب یا رها میکند
دهانی 2mouth-hole/ mouth hole, blow holeواژههای مصوب فرهنگستانسوراخی در سازهای بادی که نوازنده برای تولید صدا در آن میدمد
الفصفرaleph null, aleph zero, aleph noughtواژههای مصوب فرهنگستانعدد اصلی هر مجموعه که با مجموعۀ اعداد طبیعی در تناظر یکبهیک است
غذاخانهgalleyواژههای مصوب فرهنگستانمحل مشخصی در داخل هواپیما برای نگهداری و ارائۀ مواد غذایی و انواع نوشیدنی
لوشلغتنامه دهخدالوش . [ ل َ / لُو ] (اِ) خربزه ٔ پوله و مضمحل شده و از کار رفته باشد. (برهان ). خربزه ٔ پوله باشد و پوله به زبان ماورأالنهر خربزه ای است که مضمحل شده باشد و نتوان خورد.
زنولغتنامه دهخدازنو. [ زِ ن ُ ] (اِخ ) پسر پوله مو پادشاه سابق پنت که در زمان اردوان سوم به پادشاهی ارمنستان رسید و آرتاکسیاس نامیده شد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 صص 2395-2398 شود.
کارریهلغتنامه دهخداکارریه . [ ی ِ ] (اِخ ) ژان باتیست . عضو مجلس کنوانسیون متولد در «پوله » (کانتال ) به سال 1756. وی در نانت که فرماندهی نوایادها را بعهده داشت ، شقاوتهای بسیار مرتکب گردید و به سال 1794 م . گردن زده شد.
سرپولهلغتنامه دهخداسرپوله . [ س ِ پ ُ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) از تیره ٔ لابیه است و قسمت قابل مصرف آن ساق گلدار تازه و ماده ٔ مؤثرآن اسانس است و مواد استعمال آن ساق گلدار تازه ، الکلاوولنه رر... (از کارآموزی داروسازی جنیدی ص 214).
کاپولهلغتنامه دهخداکاپوله . [ ل ِ ] (اِخ ) خانواده ای معروف ژیبلین از «وِرُن » در ایتالیا که از دسته ٔ مخالفان پاپ و طرفدار امپراطور آلمان و دشمن «مونتگوس » بودند. «رومئو و ژولیت » به همین خانواده بستگی داشته اند.