پولادکوهلغتنامه دهخداپولادکوه . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهستان بخش چالوس شهرستان نوشهر، واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 6 هزارگزی شوسه ٔ چالوس به تهران . دارای 17
پولادلغتنامه دهخداپولاد. (اِخ ) ابن شادی بیک .از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان (بیست و ششمین ) حاکم دشت قبچاق . (حبیب السیر چ خیام . تهران ج 3 ص 76).
چونلغتنامه دهخداچون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی ما
پولادلغتنامه دهخداپولاد. (اِ) آهن خشکه و آبدار که شمشیر و جز آن کنند و معرب آن فولاد است . مصاص الحدید المنقی من خبثه . (المعرب جوالیقی ص 247). آهن ناب پاک . یلب . (منتهی الارب )
کوفتنلغتنامه دهخداکوفتن . [ ت َ ] (مص ) کوبیدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). (از: کوف + تن ، پسوند مصدری ). در پهلوی کوفتن (زدن ، کوبیدن )، کردی کوتن (زدن ، کوبیدن ). (از
روفتنلغتنامه دهخداروفتن . [ ت َ ] (مص ) جاروب کردن و پاک کردن . (از ناظم الاطباء). رفتن . مصدر دیگر غیر مستعمل آن رویش یا روب است . روبیدن . پاک کردن . جاروب کردن . خاشاک جایی را
پولاد چنگ سانگلغتنامه دهخداپولاد چنگ سانگ . [ ] (اِخ ) (امیر...) پولادچینگ سانگ . سفیر قاآن در دربار کیخاتوخان . صدر جهان با مشاوره ٔ او به تهیه ٔ چاو و رائج کردن آن بجای پول طلا و نقره پ