پوشیده کردنلغتنامه دهخداپوشیده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ملبس کردن . پوشیده داشتن . پوشیدن . بچیزی فرا گرفتن چیزی را. || مستور داشتن . || نهان کردن . پوشیدن . پوشیده داشتن .
مشتبه کردنلغتنامه دهخدامشتبه کردن . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوشیده کردن . در شبهه انداختن . (ناظم الاطباء).
تعمیةلغتنامه دهخداتعمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پوشیده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). پوشانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پوشیدن : عمی معنی البیت تعمیة؛ پوش
خفوةلغتنامه دهخداخفوة. [ خ ِ وَ ] (ع مص ) پنهان و پوشیده کردن . به پنهانی کاری را انجام دادن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ) (از اقرب الموارد). منه : خفی له
اخفاءلغتنامه دهخدااخفاء. [ اِ ] (ع مص ) پوشیده داشتن . پنهان داشتن . نهان کردن . پوشیده کردن . نهان داشتن . پنهان کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پوشیدن . پوشانیدن . نهفتن
تستیرلغتنامه دهخداتستیر. [ ت َ ] (ع مص ) پردگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پردگی گردانیدن . (زوزنی ). پردگی کردن دختر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیده کردن و پرده بستن