پوشیده حاللغتنامه دهخداپوشیده حال . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) که احوال او مخفی است . که احوالش آشکارا نیست . نهان . مخفی . ناپیدا.
پوشیده حالیلغتنامه دهخداپوشیده حالی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چگونگی پوشیده حال : نیست ازبی جوهری پوشیده حالیهای من آسمان چون تیغ در زیر سپر دارد مرا.صائب (از آنندراج ).
پوشیدهگویش اصفهانی تکیه ای: pušnuwa طاری: püšida طامه ای: pušida طرقی: püšida / püšnâyi کشه ای: pušida نطنزی: pušida
پوشیدهلغتنامه دهخداپوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) بتن کرده . ملبس شده . مغطی . ملبس . بالباس . مقابل برهنه : و اندر این شهر [حران ، مستقر ملوک سودان ] مردان و زنان پوشیده اند و کودک
پوشیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. محجب، محجوب، مستور، ملبس ۲. راز، غیب، مستور، مستتر، مضمر، ملبس، ناآشکار ۳. کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم ۴. پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته ۵.
پوشیده حالیلغتنامه دهخداپوشیده حالی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) چگونگی پوشیده حال : نیست ازبی جوهری پوشیده حالیهای من آسمان چون تیغ در زیر سپر دارد مرا.صائب (از آنندراج ).
کوسانلغتنامه دهخداکوسان . (اِخ ) نام شخصی بوده نایی و نی نواز در زمان یکی از پادشاهان قدیم . (برهان ). نام نایی است که در زمان یکی از پادشاهان قدیم بود. (فرهنگ رشیدی ). نام مردی
نوآیینلغتنامه دهخدانوآیین . [ ن َ / نُو آ ] (ص مرکب ) زیبا. آراسته . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به آئین . (فرهنگ فارسی معین ). نوآئین
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالصمد الشیرازی ، مکنی به ابونصر. در تاریخ بیهقی نام وی در چند جا با لقب خواجه و خواجه ٔ بزرگ و خواجه عمید آمده است . وی از