پوشش بازopen coveringواژههای مصوب فرهنگستانبرای مجموعۀ S در یک فضای توپولوژیکی، گردایهای (collection) از مجموعههای باز که اجتماع آنها شامل S باشد
پوششفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنپوش، جامه، لباس ۲. استتار، پرده، جلباب، حجاب، حفاظ، غاشیه، غطا ۳. حمایت، محافظت، مراقبت
پوششدیکشنری فارسی به انگلیسیblanket, case, casing, cloak, clothing, coating, cot, cover, coverage, covering, coverlet, encrustation, envelope, envelopment, hull, mantle, mask, overlay, pat
پوششلغتنامه دهخداپوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پوشیدن . عمل پوشیدن : هریک برگی از درختان بهشت برخود نهادند و بدان پوشش کردند. (قصص الأنبیاء ص 19). || (اِ) ستر. حجاب . غطاء
پوششفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلد، روکش، فرش▼، سرپوش، رویه، لایه، سقف▼، چادر▼، سایبان▼، پوست▼، پوشش زمین▼، زمین، روتختی▼، روکار▼ منسوج، لباس، حجاب، پوشاک آستر تزیین اندود، ایزولا
فضای فشردهcompact spaceواژههای مصوب فرهنگستانفضایی توپولوژیکی که هر پوشش باز آن یک زیرپوشش متناهی دارد
فضای توپولوژیکی متناهیوارfinitistic topological spaceواژههای مصوب فرهنگستانیک فضای توپولوژیکی که هر پوشش باز آن یک تظریف متناهیبُعد داشته باشد
مجموعۀ فشردهcompact set, bicompact setواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای در یک فضای توپولوژیکی که هر پوشش باز آن زیرپوشش متناهی دارد
فضای پیرافشردهparacompact spaceواژههای مصوب فرهنگستانیک فضای توپولوژیکی با این ویژگی که متناظر با هر پوشش باز F یک پوشش باز موضعیمتناهی G وجود داشته باشد، بهطوریکه هر عضو G زیرمجموعهای از یک عضو F باشد
ساباطلغتنامه دهخداساباط. (ع اِ) پوشش رهگذر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالائی که زیر آن راه بود. (مهذب الاسماء). پوشش و سقف . پوشش بازار. سقف میان دو دیوار که زیر آن راه بود. ج ،