پوشتلغتنامه دهخداپوشت . (اِخ ) ده کوچکی از دهستان باهو کلات بخش دیار دشتیاری شهرستان چاه بهار، واقع در 58 هزارگزی جنوب دشتیاری . کنار دریای عمان . دارای 40 تن سکنه . (از فرهنگ ج
پوشتفرهنگ انتشارات معین(پُ ش ِ) (اِ.) دستمال ظریفی که بعضی در جیب کوچک سمت چپ بالای کت قرار دهند، جیب کوچک .
پوشتفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدستمال ظریف کوچکی که برای تزئین در سمت چپ در جیب بالای کت میگذارند.
توش و پوشتلغتنامه دهخداتوش و پوشت . [ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قدرت و توانائی و شوکت و جلال . (ناظم الاطباء).
پاشتینلغتنامه دهخداپاشتین . (اِخ ) قریه ای که امیرعبدالرزاق نخستین ملوک سربداری از آنجا خروج کرده است .
majordomoدیکشنری انگلیسی به فارسیmajordomo، پیشکار، بزرگتر خانه، ناظر، وکیل خرج، خوانسالار، متصدی امور خانوادگی
توش و پوشتلغتنامه دهخداتوش و پوشت . [ ش ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قدرت و توانائی و شوکت و جلال . (ناظم الاطباء).
کشلغتنامه دهخداکش . [ ک َ ] (اِخ ) نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک به نخشب و مشهور به سبز. گویند حکیم بن عطا که به مقنع اشتهار دارد مدت دو ماه هر شب ماهی از چاه سیام که در ن