پوشانش قالبmould coating, mould facing, mould dressingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد پوششی مقاوم بر روی قالبهای عموماً ماسهای برای جلوگیری از برهمکنشهای حرارتی یا شیمیایی یا فیزیکی مواد مذاب و قالب
پوشانش افشانهایspray coatingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند پوشانش که در آن مادۀ پوششی بر سطح زیرآیند (substrate) افشانده میشود
پوشانش پردهایcurtain coatingواژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای پوشانش سطح با رزین یا محلول یا تعلیق یا نامیزۀ رقیق که در آن، زیرآیند (substrate) بهصورت عمود بر پرده یا آبشاری فروریزنده، از آن عبور میکند؛ آه
پوشانش پودریpowder coatings 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای پوشانش مادۀ پوششی که در آن از رنگدانه و پیوندۀ جامد استفاده و در طی آن، پیوندۀ جامد براثر گرما ذوب میشود و پس از سرد شدن، پوشش رنگدانهدار پدید
پلاستیک پودریpowdered plasticواژههای مصوب فرهنگستانرزین یا پلاستیکی بهصورت پودر بسیار ریز که در پوشانش بسترسیال و قالبگیری چرخشی و دیگر روشهای تفجوشی به کار میرود
عرق چینلغتنامه دهخداعرق چین . [ ع َ رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عرقچین . عرق چیننده . آنچه عرق و خوی را جمع کند. که جذب عرق کند : ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری
زجللغتنامه دهخدازجل . [ زَ ج َ ] (ع اِ) بازی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). بازی و لعب . (ناظم الاطباء). || آواز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صوت و آوا
مشتلغتنامه دهخدامشت . [ م ُ ] (اِ) معروف است که گره کردن پنجه ٔ دست باشد. (برهان ). آن جزء از دست که مابین ساعد و انگشتان واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). گره کردن پنجه ، مأخوذ
بالانیلغتنامه دهخدابالانی . (اِ) فرق سر. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). هرچیز که پوشاند سر را. (ناظم الاطباء). اما در کتب و مآخذ دسترس دیگر دیده نشد. || منسوب به بالان که دهلیزخانه است