پوستگویش اصفهانی تکیه ای: pus(s) طاری: püs(s) طامه ای: püs(s) طرقی: pös(s) کشه ای: püs(s) نطنزی: pus(s)
بنشنلغتنامه دهخدابنشن . [ ب ُ ش َ ] (اِ)حبوبات از قبیل نخود و عدس و ماش و لوبیا و باقلا و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). مجموع دیگ افزارها از حبوب خشک چون نخود، لوبیا، ماش ، عدس ،
پوستلغتنامه دهخداپوست . (اِ) غشائی که بر روی تن آدمی و دیگر حیوان گسترده است و آن دو باشد بر هم افتاده که رویین را بشره و زیرین را دِرم گویند. جلد. جلد ناپیراسته حیوان چون گوسفن
لوبیالغتنامه دهخدالوبیا. (اِ) لوبیاء . لوباء. (منتهی الارب ). از گیاهان دو لپه ای و از تیره ٔ پروانه داران و از دسته ٔ لوبیاها . این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و د
لپهلغتنامه دهخدالپه . [ ل َپ ْ پ َ / پ ِ / ل َ پ َ / پ ِ ] (اِ) هر یک از دو قسمت بعض حبوب چون نخود و لوبیا و غیره بطور عموم و نخود سیاه بالخصوص . فلقة. پوست کنده و دونیم شده ٔ
دانهلغتنامه دهخدادانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مطلق حبوب خوردنی از گندم و جو و عدس و باقلا و ماش و نخود و لوبیا و خلر و گاودانه و جز آن . مطلق حبه ها. غله . مطلق حبه ها از جنس گندم