پوست مارلغتنامه دهخداپوست مار. [ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوستی که مار از تن اندازد. هلْآل . مسلاخ . (دهار) (منتهی الارب ). سلخ الحیة. شرانِق . شُرانق . سبی الحیة. سلخ . خرشاء
پوستگویش اصفهانی تکیه ای: pus(s) طاری: püs(s) طامه ای: püs(s) طرقی: pös(s) کشه ای: püs(s) نطنزی: pus(s)
پوست ماریلغتنامه دهخداپوست ماری . [ ت ِ ] (ص نسبی مرکب ) منسوب به پوست مار. || نوعی قماش . قسمی جامه ٔ سخت تنک و ماننده ٔ پوست مار که زنان از آن چارقد کردندی . || (کفش یاپارچه ...) چ
خراشاءلغتنامه دهخداخراشاء. [ خ ِ ] (ع اِ) پوست مار. || پوست بالایین بیضه که تهی باشد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از قاموس ). || هرچه تهی و دمیده باشد. (ا
خرشاءلغتنامه دهخداخرشاء. [ خ ِ ] (ع اِ) پوست مار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (ازلسان العرب ) (از مهذب الاسماء). || پوست بالای تخم مرغ . (از منتهی الارب ) (
سلخلغتنامه دهخداسلخ . [ س ِ ] (ع اِ) پوست مار که می اندازد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوست مار. (مهذب الاسماء). || در اصطلاح پزشکی هرگاه چیزی گشایندچون داروی سخت تیز یا چی