پوست بیرونیouter bark, rhytidomeواژههای مصوب فرهنگستانبافتی چوبپنبهای که از پوست درونی جدا شده است
پوست بیرون کردنلغتنامه دهخداپوست بیرون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوست انداختن . || تسلیخ . پوست بردن . پوست کندن : دشمنانت را فلک دم داد و بیرون کرد پوست این کند ناچار قصابی که بز را بر
پوستگویش اصفهانی تکیه ای: pus(s) طاری: püs(s) طامه ای: püs(s) طرقی: pös(s) کشه ای: püs(s) نطنزی: pus(s)
نارگیسلغتنامه دهخدانارگیس . (اِ مرکب ) پوست بیرونی میوه ٔ نارگیل یا جوز هندی : و پوست بیرونی جوز هندی که آن را نارگیس گویند در حوض آب اندازند تا تمام نرم شود. (فلاحت نامه ). || می
قمچیلغتنامه دهخداقمچی . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) شلاغ . سوط. تازیانه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : قمچی نیاز بند و جفا را بهانه کن با عاشقان سخن بسر تازیانه کن . سیفی (از آنندراج ).و
لوزالحلولغتنامه دهخدالوزالحلو.[ ل َ زُل ْ ح ُل ْوْ ] (ع اِ مرکب ) بادام شیرین . حکیم مؤمن در تحفه آرد: به فارسی بادام شیرین گویند. در اول گرم و تر و مفتح و حافظ قوتها و جالی اعضای
بشرهلغتنامه دهخدابشره . [ ب َ ش َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) روی پوست آدمی و جز آن . (ناظم الاطباء). ظاهر پوست آدمی . (غیاث ). ظاهر پوست مردم . (مهذب الاسماء) (دزی ج 1ص 88). بیرون پو
برونانگلectoparasiteواژههای مصوب فرهنگستانانگلی که بر روی پوست یا سطح بیرونی میزبان زندگی میکند و با شکافتن پوست میزبان از آن تغذیه میکند