۱. جلد؛ غلاف؛ قشر.
۲. (زیستشناسی) آنچه روی عضلات بدن انسان و جانوران را پوشانده و اعمال آن عبارت است از احساس حرارت، برودت، درد، و لمس: پوست بدن.
۳. (زیستشناسی) آنچه روی تنه و شاخۀ درخت و گیاه و میوه را میپوشاند: پوست درخت، پوست میوه.
〈 پوست انداختن: (مصدر لازم)
۱. پوست از تن بهدر کردن.
۲. بدل کردن پوست: پوست انداختن مار.
۳. [مجاز] کار بسیارسخت انجام دادن و از خستگی به ستوه آمدن.
〈 پوزش افکندن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 پوست انداختن
بشره، پوسته، پوسه، جلد، غلاف، قشر، لایه، لحات، ورقه
coat, encrustation, hull, husk, peeling, shell, shuck, skin