پوزارلغتنامه دهخداپوزار. [ پ ُ ] (اِ مرکب ) شکسته ٔ پاافزار (از پا و افزار) کفش . پاپوش . چموش . پاچنگ . پازنگ . پاژنگ . پاچیله . پاهنگه . پای افزار. پایزار. و بالاخص کفش درشت و
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) سیاح و نویسنده ٔ یونانی از قرن دوم میلادی . محل تولد وی درست معلوم نیست ، گمان میرود که در لیدیه ٔ آسیای صغیر بدنیا آمده و دوران جوانی
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) از خویشان خانواده ٔ سلطنتی مقدونی بعهد فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه . وی بهمدستی پادشاه تراکیه میخواست تخت مقدونیه را تصرف کند. (ایران باس
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) مردی مقدونی الاصل از محل اُریس تیس از قراولان پادشاهی فیلیپ پادشاه مقدونیه . وی بعلت صباحت منظر مورد توجه پادشاه بود. اما بزودی دریافت
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) پسر کله اُم برست و نوه ٔ آناکساندرید اسپارتی سپهسالار قشون یونان در جنگ پلاته و فاتح آن نبرد (479 ق . م .) و پادشاه اسپارت . وی باتکاء
پوزارلغتنامه دهخداپوزار. [ پ ُ ] (اِ مرکب ) شکسته ٔ پاافزار (از پا و افزار) کفش . پاپوش . چموش . پاچنگ . پازنگ . پاژنگ . پاچیله . پاهنگه . پای افزار. پایزار. و بالاخص کفش درشت و
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) سیاح و نویسنده ٔ یونانی از قرن دوم میلادی . محل تولد وی درست معلوم نیست ، گمان میرود که در لیدیه ٔ آسیای صغیر بدنیا آمده و دوران جوانی
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) از خویشان خانواده ٔ سلطنتی مقدونی بعهد فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه . وی بهمدستی پادشاه تراکیه میخواست تخت مقدونیه را تصرف کند. (ایران باس
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) مردی مقدونی الاصل از محل اُریس تیس از قراولان پادشاهی فیلیپ پادشاه مقدونیه . وی بعلت صباحت منظر مورد توجه پادشاه بود. اما بزودی دریافت
پوزانیاسلغتنامه دهخداپوزانیاس . [ پ ُ ] (اِخ ) پسر کله اُم برست و نوه ٔ آناکساندرید اسپارتی سپهسالار قشون یونان در جنگ پلاته و فاتح آن نبرد (479 ق . م .) و پادشاه اسپارت . وی باتکاء