پورلغتنامه دهخداپور. (اِ) در اوستا و پارسی باستان پوثره و در سانسکریت پوتره و در پهلوی پوس و پسر و پوهر و پور. (یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 62). پسر. مقابل دختر. ابن . پوره . پُ
پورلغتنامه دهخداپور. (اِخ ) فور. نام رای شهر کنوج (قنوج ). || نام یکی از ملوک قدیمه ٔ هند. وی در زمان استیلای اسکندر مقاومتی کرد ولی به اسارت افتاد. وقتی که او را به حضور اسکند
پورلغتنامه دهخداپور. (اِخ ) مرکز دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، واقع در 114 هزارگزی حاجی آباد. سر راه مالرو میناب به بافت . کوهستانی ، گرمسیر، دارای 363 تن سکنه
پور قبادلغتنامه دهخداپور قباد. [ رِ ق ُ ] (اِخ ) مراد انوشیروان شاهنشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان شود.
پور هاجرلغتنامه دهخداپور هاجر. [ رِ ج َ ] (اِخ ) اسماعیل پیغمبر (ع ) فرزند ابراهیم . رجوع به اسماعیل شود.
پور همایلغتنامه دهخداپور همای . [ رِ هَُ ] (اِخ ) اسکندر مقدونی : نوشتند نامه به پور همای سپاهی بیاوردبیمر ز جای . فردوسی .رجوع به اسکندر شود. || داراب .
پور فریدونلغتنامه دهخداپور فریدون . [ رِ ف َ رِ ] (اِخ ) از اهالی شیراز و از شعرای ایران است . مردی صاحب دل و اهل حال بوده و اشعار دلکش سروده که از آن جمله است :عزیزا مردی از نامرد تا
پور قبادلغتنامه دهخداپور قباد. [ رِ ق ُ ] (اِخ ) مراد انوشیروان شاهنشاه ساسانی است . رجوع به انوشیروان شود.
پور هاجرلغتنامه دهخداپور هاجر. [ رِ ج َ ] (اِخ ) اسماعیل پیغمبر (ع ) فرزند ابراهیم . رجوع به اسماعیل شود.
پور همایلغتنامه دهخداپور همای . [ رِ هَُ ] (اِخ ) اسکندر مقدونی : نوشتند نامه به پور همای سپاهی بیاوردبیمر ز جای . فردوسی .رجوع به اسکندر شود. || داراب .
پور فریدونلغتنامه دهخداپور فریدون . [ رِ ف َ رِ ] (اِخ ) از اهالی شیراز و از شعرای ایران است . مردی صاحب دل و اهل حال بوده و اشعار دلکش سروده که از آن جمله است :عزیزا مردی از نامرد تا