پسکلهلغتنامه دهخداپسکله . [ ] (اِخ ) ظاهراً نام محلی است : و از عباس آباد کوچ کرد و به پسکله نزول فرمود. (جهانگشای جوینی ) .
پشکلهلغتنامه دهخداپشکله . [ پ ِ ک ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) پشکل است که سرگین گوسفند و آهو باشد. (برهان قاطع). || کجک کلیدان . (برهان قاطع).
پکلهلغتنامه دهخداپکله . [ پ ِ ل ِ ] (اِخ ) ژان کلود اُژن . طبیعی دان فرانسوی متولد در بزانسُن . وی را تحقیقاتی سودمند در مبحث حرارت است و بسال 1857 م . درگذشته است .
پهلهلغتنامه دهخداپهله . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی مرکز بخش زرین آباد از شهرستان ایلام ، واقع در 144 هزارگزی جنوب خاوری شهر ایلام . کوهستانی ، گرمسیر، آب آن از رودخانه ٔ میمه و چشمه
پنتلغتنامه دهخداپنت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه (بحر اسود) و آن را به لاطینی پنتوس (بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد
استخوانفرهنگ انتشارات معین(اُ تُ خا) [ په . ] (اِ.) 1 - مادة سختی است که در ساختمان بدن مهره داران به کار رفته است و محل اتکای عضلات و مخاط ها ودیگر قسمت های نرم بدن است .استخوان های بدن
وقتلغتنامه دهخداوقت . [ وَ ] (ع اِ) هنگام . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). و آن مقداری است از روزگار و بیشتر در زمان گذشته به کار رود و جمع آن اوقات است . (منتهی الار
تخملغتنامه دهخداتخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه
پسکلهلغتنامه دهخداپسکله . [ ] (اِخ ) ظاهراً نام محلی است : و از عباس آباد کوچ کرد و به پسکله نزول فرمود. (جهانگشای جوینی ) .