پهلغتنامه دهخداپه . [ پ َه ْ ] (اِ صوت ) کلمه ٔ تعجب است . کلمه ٔ تحسین است بمعنی خوشا و حبذا و آن هنگام تحسین یا حیرت آمیخته بر زبان رانند و مکرر نیز گویند و آن بدل وَه است .
پهلغتنامه دهخداپه . [ پ ِه ْ ] (اِ) مخفف پیه . وزد. پی . شحم . دژپه . درپه : دولت بمن نمیدهد از گوسفند چرخ از بهر درد دنبه و بهر چراغ په . خاقانی .صد جگر پاره شد ز هر سویی تا
په ریتاسلغتنامه دهخداپه ریتاس . [ پ ِ ] (اِخ ) نام سگ اسکندر مقدونی . || نام شهری که اسکندر بیاد سگ محبوب خود و پس از مرگ آن حیوان بنا کرد. (ایران باستان ج 2 ص 1793).
په تی ریسلغتنامه دهخداپه تی ریس . (اِخ ) نام مردی که در تقسیم مصر توسط اسکندر بدو ایالت ، والی یکی از دوایالت شد اما نپذیرفت . (ایران باستان ج 2 ص 1358).
په ریداسلغتنامه دهخداپه ریداس . [پ ِ ] (اِخ ) نام مردی که اسکندر مقدونی همراه رسولان سکائی مقیم آن طرف سیحون که بدربار او آمده بودند بسفارت نزد سکاها فرستاد. (ایران باستان ج 2 ص 172
زامیادفرهنگ انتشارات معین[ په . ] (اِ.) 1 - نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی . 2 - در آیین زردشتی ، ایزد موکل بر زمین .