پهیلغتنامه دهخداپهی . [ پ َ ] (اِ) خرزهره . (برهان ). || پهنور. (آنندراج ). حنظل و آن را خربزه ٔ تلخ هم میگویند. (برهان ). دفلی . || در زبان شیرخوارگان : خوب . بَهی .
پهیلغتنامه دهخداپهی . [ پ َ ] (اِ) خرزهره . (برهان ). || پهنور. (آنندراج ). حنظل و آن را خربزه ٔ تلخ هم میگویند. (برهان ). دفلی . || در زبان شیرخوارگان : خوب . بَهی .
پهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= پیه: ◻︎ صد جگر پاره شد به هر سویی / تا درآمد پهی به پهلویی (نظامی۴: ۵۵۶).
په به پهلو درآمدنلغتنامه دهخداپه به پهلو درآمدن . [ پ ِه ْ ب ِ پ َ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) فربه شدن : صد جگر پاره شد ز هر سوئی تا درآمد پهی به پهلوئی .نظامی .
پهنورلغتنامه دهخداپهنور. [ پ َ ](اِ) چیزی چون دستنبو. (انجمن آرا). چیزی چون دستنبوی که بتازی حنظل گویند و قثاء النعام . (آنندراج ) (برهان ). || پهی که خرزهره باشد. (برهان ).