پاتهیلغتنامه دهخداپاتهی . [ ت ُ ] (ص مرکب ) برهنه پای . تهی پای : و مستحب آن است که در مکه پاتهی رود. (تفسیر ابوالفتوح رازی ).پاتهی گشتن به است از کفش تنگ رنج غربت به که اندر خان
پناهیلغتنامه دهخداپناهی . [ پ َ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی است از اهالی روم ایلی در قرن دهم هجری . (قاموس الاعلام ترکی ).
پناهیلغتنامه دهخداپناهی . [ پ َ ] (اِخ ) (مولانا...) درتذکره ٔ مجمعالخواص آمده است : او از همدان و فرزند مرد آن ولایت خواجه میرم بیک کلانتر است . الحق خانواده ٔ خوبی هستند و اربا
پاتهیلغتنامه دهخداپاتهی . [ ت ُ ] (ص مرکب ) برهنه پای . تهی پای : و مستحب آن است که در مکه پاتهی رود. (تفسیر ابوالفتوح رازی ).پاتهی گشتن به است از کفش تنگ رنج غربت به که اندر خان
پناهیلغتنامه دهخداپناهی . [ پ َ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی است از اهالی روم ایلی در قرن دهم هجری . (قاموس الاعلام ترکی ).
پناهیلغتنامه دهخداپناهی . [ پ َ ] (اِخ ) (مولانا...) درتذکره ٔ مجمعالخواص آمده است : او از همدان و فرزند مرد آن ولایت خواجه میرم بیک کلانتر است . الحق خانواده ٔ خوبی هستند و اربا