پادیشنگلغتنامه دهخداپادیشنگ . [ ](اِخ ) نهری است به بتلیس در ایالت موش به قضای ملازگرد و با رود زرد متحد میشود و به رود مراد میریزد.
پادیزلغتنامه دهخداپادیز. (اِ مرکب ) پادیر. چوبی بود که از پس دیوار برافکنند. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیزیک روز همه پست شود رنجش بگذار. رود
پادیاولغتنامه دهخداپادیاو. (اِ مرکب ) پادیاب . شستن و پاکیزه ساختن چیزها با دعا خواندن باشد به لغت زند و پازند. (برهان ). رجوع به برسم شود.
پادیاوی کردنلغتنامه دهخداپادیاوی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه کردن و شستن چیزها بوسیله ٔ خواندن دعاهای مخصوص .
پادیرلغتنامه دهخداپادیر. (اِ مرکب ) چوبی بود که پیش دیوار شکسته یا زیر آن نهند مانند ستون تا دیوار نیفتد. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شمع. دیرک : نه پادیر باید ترا نه ستو
پادیشنگلغتنامه دهخداپادیشنگ . [ ](اِخ ) نهری است به بتلیس در ایالت موش به قضای ملازگرد و با رود زرد متحد میشود و به رود مراد میریزد.
پادیزلغتنامه دهخداپادیز. (اِ مرکب ) پادیر. چوبی بود که از پس دیوار برافکنند. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیزیک روز همه پست شود رنجش بگذار. رود
پادیاولغتنامه دهخداپادیاو. (اِ مرکب ) پادیاب . شستن و پاکیزه ساختن چیزها با دعا خواندن باشد به لغت زند و پازند. (برهان ). رجوع به برسم شود.
پادیاوی کردنلغتنامه دهخداپادیاوی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه کردن و شستن چیزها بوسیله ٔ خواندن دعاهای مخصوص .
پادیرلغتنامه دهخداپادیر. (اِ مرکب ) چوبی بود که پیش دیوار شکسته یا زیر آن نهند مانند ستون تا دیوار نیفتد. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شمع. دیرک : نه پادیر باید ترا نه ستو