پنلغتنامه دهخداپن . [ پ َ ] (حرف ربط) بمعنی اما و بمعنی لیکن باشد.(برهان قاطع). ولی . ولیکن . لکن ّ. لکن . لیک . ولیک .
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ ِ ] (اِخ ) توماس . روزنامه نویس انگلیسی متولد در تتفر که سپس به تابعیت فرانسه درآمد و در مجلس کنوانسیون بمناسبت تألیفاتی که در دفاع عقاید جدید داشت عض
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ َ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) جزیره ای در ملانزی در جنوب کالدونی جدید دارای 570 تن سکنه . این جزیره از مستعمرات فرانسه است .
پنلغتنامه دهخداپن . [ پ ِ ] (اِخ ) ویلیام . از فرقه ٔ مذهبی کوئکریسم انگلیسی ، متولد در لندن . قانون گذار پن سیلوانی (1644 - 1718م .). در قاموس الاعلام ترکی آمده است : پن ، پا
خشایارشالغتنامه دهخداخشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بت
پلاتهلغتنامه دهخداپلاته . [ پْلا / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای بئوسیا بوده است که پزانیاس و اریستیدس در آنجا بر ماردنیوس سردار ایرانی غالب آمدند (479 ق . م .) پلاته در زما
پنانجلغتنامه دهخداپنانج . [ پ َ ن َ ] (اِ) در فرهنگ شعوری آن را معنی بنانج داده است . رجوع به بنانج شود.
پنانکلغتنامه دهخداپنانک . [ پ َ ن َ ] (اِ) صمغ. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). صمغ درخت . (برهان قاطع).
پنهلغتنامه دهخداپنه . [ پ َ ن َه ْ ] (اِ) مخفف پناه . رجوع به پناه شود : طبیعت شود مرد را بخردی به امید نیکی و بیم بدی گر این هر دو در پادشه یافتی در اقلیم و ملکش پنه یافتی .سع