پناه خانلغتنامه دهخداپناه خان . [ پ َ ] (اِخ ) قلِّه بری . او ابراهیم خان برادرزاده ٔ نادرشاه را در محلی موسوم به قله بر، از توابع خمسه گرفتار کرد و ابراهیم خان به امر شاهرخشاه پسر
پناه خانلغتنامه دهخداپناه خان . [ پ َ ] (اِخ ) یکی ازسران طایفه ٔ جوانشیر، او قلعه ٔ شوشی را بنا کرده و پناه آباد نام نهاد. کریم خان زند هنگام عزیمت عراق اورا با دیگر امرا با کوچ و
پناهلغتنامه دهخداپناه . [ پ َ ] (اِ) حمایت . (برهان قاطع). پشتی . زنهار. زینهار. امان . حفظ. کنف . (زمخشری ). ذَرا. ضَبع. ظل ّ. دَرف . خُفرة. خفارة. جِنح . جَناح . (منتهی الارب
پناهفرهنگ مترادف و متضاد۱. امان، پناهگاه، حفاظ، زنهار، ظل، عیاذ، کنف، مامن، ماوا، معاذ ۲. پشتیبان، حافظ، حامی، ظهیر، معاضد، ملاذ، ملجا
پناهدیکشنری فارسی به انگلیسیaegis, bulwark, cover, crutch, defense, guard, haven, lee, protection, protector, refuge, rock, safeguard, shelter, shield, safe
پناهفرهنگ انتشارات معین(پَ) [ په . ] 1 - (اِ.) حفظ ، حمایت ، امان . 2 - پناهگاه ، جای استوار. 3 - (ص .) حامی ، نگاهدار.
ابراهیم خلیل خانلغتنامه دهخداابراهیم خلیل خان . [اِ خ َ ] (اِخ ) رئیس ایل جوانشیر. در قره باغ و قلعه ٔشوشی حکومت داشت . در جنگهای بین ایران و روسیه که در قرن 13 هجری اتفاق افتاد با روس همرا
پنابادلغتنامه دهخداپناباد. [ پ َ ] (اِخ )مخفف پناه آباد نام دیگر قلعه شوشی که پناه خان رئیس ایل جوانشیر بنا کرد. رجوع به ابراهیم خلیل خان شود.
طوطیلغتنامه دهخداطوطی . (اِخ ) آذربایجانی . نام شریفش ابوالفتح خان و خلف الصدق ابراهیم خلیل خان بن پناه خان حکمران شوشی است . همیشه در ایل جوانشیر ریاست و بزرگی داشته اند، معزی
جرجانلغتنامه دهخداجرجان . [ ج ُ ] (اِخ ) قلعه ٔ جرجان . نام قلعه ای است که بمنزله ٔ زندان میبود.مؤلف تاریخ گزیده آرد: خلف بن احمد بعد از مدتی مخالفت سلطان محمود کرد و به ایلک خا
اسحاق خانلغتنامه دهخدااسحاق خان . [ اِ] (اِخ ) وی از اواسطالناس ایل قرائی و پدر او که درملازمت یک تن از رؤسای طایفه ٔ قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای بودند که از ترکستان بهمراهی امیر ت