پمپللغتنامه دهخداپمپل . [ پ َ پ ُ ] (اِخ ) کرسی بخشی در ایالت کت دو نور از شهرستان سن بریو با 2671 تن سکنه . بندری است بر کنار دریای مانش دارای راه آهن و تشکیلات برای صید ماهی م
پمپلالغتنامه دهخداپمپلا. [ ] (اِخ ) نام کوهی در خطه ٔ قدیم پیریا از مقدونیه و در نزدیکی اولیمپ یعنی لیمبوس ، بزعم یونانیان باستان ارباب انواع ، حامی علوم و صنایع و موسوم به موسه
پپلسلغتنامه دهخداپپلس . [ پ َپ ْ ل ُ ] (اِ) تریدی که از نان خشک و روغن و دوشاب سازند. || اشکنه ای که از روغن و پیاز بروغن بریان کرده و آب و نان خشک سازند. (برهان ) : که ز ماهیت
پلپللغتنامه دهخداپلپل . [ پ ِ پ ِ ] (اِ) فلفل . و فلفل معرب آن است . (برهان قاطع). از ابزار دیگ است و از آن سپید و هم سیاه باشد گرم و خشک است و پلپل سفید قوی تر از سیاه است . (ا
پمپلالغتنامه دهخداپمپلا. [ ] (اِخ ) نام کوهی در خطه ٔ قدیم پیریا از مقدونیه و در نزدیکی اولیمپ یعنی لیمبوس ، بزعم یونانیان باستان ارباب انواع ، حامی علوم و صنایع و موسوم به موسه
پپلسلغتنامه دهخداپپلس . [ پ َپ ْ ل ُ ] (اِ) تریدی که از نان خشک و روغن و دوشاب سازند. || اشکنه ای که از روغن و پیاز بروغن بریان کرده و آب و نان خشک سازند. (برهان ) : که ز ماهیت
پلپللغتنامه دهخداپلپل . [ پ ِ پ ِ ] (اِ) فلفل . و فلفل معرب آن است . (برهان قاطع). از ابزار دیگ است و از آن سپید و هم سیاه باشد گرم و خشک است و پلپل سفید قوی تر از سیاه است . (ا