پل محمدآبادلغتنامه دهخداپل محمدآباد. [ پ ُ ل ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان پل اسبی و پل چلیک در 109600 گزی دوراهی حرمک .
پللغتنامه دهخداپل . [ پ َ ] (اِ) کرت . کرد. کردو. مرزباشد و آن زمینی است که به جهت سبزی کاشتن یا چیزی دیگر مهیا سازند و کنارهای آن را بلند کنند. (برهان قاطع). کرت زمینی که برا
پللغتنامه دهخداپل . [ پ َ / پ ِ ] (اِ) پاشنه ٔ پای . عقب : دریغ این بر و برز و بالای تورکیب دراز و پل و پای تو. فردوسی (از فرهنگ رشیدی ).همیشه کفش و پلش را کفیده بینم من بجای
پللغتنامه دهخداپل . [ پ ِ ] (اِ) اشکلک خیمه و آن چوبکی باشد به مقدار چهار انگشت که ریسمانی بر کمر آن بندند و بدان بالا و پائین خیمه را بهم وصل کنند و آن به منزله ٔ گوی گریبان
پل اسبیلغتنامه دهخداپل اسبی . [ پ ُ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام محلی در دوراهی حرمک به زابل میان لوتک و پل محمدآباد در 104500گزی دوراهی حرمک .
پل چلیکلغتنامه دهخداپل چلیک . [ پ ُ ل ِ چ ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه دوراهی حرمک به زابل میان پل محمدآباد و نهر آب . در 110750گزی دوراهی حرمک .
بجنوردلغتنامه دهخدابجنورد. [ ب ُ ] (اِخ ) شهری است درخراسان ایران . (فرهنگ نظام ). از شهرستانهای تابعه ٔ استان نهم واقع در شمال باختری مرکز استان نهم (خراسان ). از شمال : مرز ایرا
سبزوارلغتنامه دهخداسبزوار. [ س َ زَ / زِ ] (اِخ )شهرکیست خرد بر راه ری [ از خراسان ] و قصبه ٔ روستای بیداست . (حدود العالم ). نام شهری است مشهور از اقلیم چهارم بخراسان ، الان به ت
گالش پللغتنامه دهخداگالش پل . [ ل ِ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 13هزارگزی شمال باختری آمل کنار شوسه ٔ آمل به محمودآباد دشت ،هوای آن معت