پلی کپیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. عمل تکثیر از نوشتهای به نسخههای متعدد.۲. (اسم) دستگاهی که نوشتهای را به تعداد زیاد چاپ میکند.
پلیپیهلغتنامه دهخداپلیپیه . [ پ ُ پی ِ ](فرانسوی ، اِ) توده ٔ جانور مرکب از پولیپ ها که در خانه های مجزا گرد می آیند. پلیپیه ها به شکل های نرم و سخت و آهکی دیده میشوند.
پلیلغتنامه دهخداپلی . [ پ ُ ] (اِخ ) نام قصبه ای است واقع در جنوب هندوستان در قضای کداپه از ایالت مدرس در ساحل نهر چیر که تابع رود پز میباشد، دارای 16950 سکنه که بعض آنان مسلما
کپیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده=میمون١: ◻︎ شیری که پیل بشکنَد از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رَوَد ستان (فرخی: ۳۳۰).
کپیلغتنامه دهخداکپی . [ ک َ / ک َپ ْ پی ] (اِ) میمون . بوزینه . اَبوزَنَه . بوزنه . حَمْدونه . (یادداشت مؤلف ). قرد. (ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصو
کپی دارلغتنامه دهخداکپی دار. [ ک َپ ْ پی ] (نف مرکب ) قَرّاد. (دهار). دارنده ٔ میمون . مربی میمون . بوزینه دار. آنکه بوزینه دارد و تربیت و نگهداری کند.